۰

حکایت طنز آمیز بزخری کردن از ملانصرالدین

حکایت طنز آمیز بزخری کردن از ملانصرالدین
بازدید 40
مدت زمان خواندن نوشته : 4 دقیقه

ملا نصرالدین، شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، افغانستانی، ترکیه‌ای، ازبکی، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته شده‌است.ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.

بیشتربخوانید: حکایت آموزنده خر برفت و خر برفت و خر برفت از مولانای بلخی

دربارهٔ وی داستان‌های لطیفه‌آمیز فراوانی نقل می‌شود. این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانسته‌اند. در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند قبر ملا نصرالدین است.

حکایت فروش گاو ملانصرالدین

حکایت طنز آمیز بزخری کردن از ملانصرالدین

روزی روزگاری، ملانصرالدین مردی ساده‌دل و زودباور بود. او یک گاو نر داشت که از آن بسیار مراقبت می‌کرد. اما به دلیل فشار اقتصادی، مجبور شد گاو خود را برای فروش به بازار ببرد.

ملانصرالدین صبح زود از خانه خارج شد و گاو خود را به بازار برد. او گاو را به خوبی شست و علوفه به خوردش داد تا سرحال شود.

در مسیر بازار، تعدادی از دلالان که از شرایط مالی ملانصرالدین مطلع بودند، نقشه‌ای برای فریب او کشیدند. آنها در فواصل کوتاهی از یکدیگر در مسیر ملانصرالدین قرار گرفتند و از او می‌پرسیدند: «ملا، بز خود را چند می‌فروشی؟»

بیشتربخوانید: حکایت آموزنده شغال خر سوار از مرزبان نامه وراوینی

ملانصرالدین در ابتدا با تعجب پاسخ می‌داد: «این گاو نر است، نه بز!» اما دلالان با اصرار می‌گفتند: « این یک بز است!» ملانصرالدین که از این حرف‌ها گیج شده بود، کمی در فکر فرو رفت. او به این فکر می‌کرد که نکند واقعاً گاو او یک بز باشد.

دلالان از این فرصت استفاده کردند و به ملانصرالدین گفتند: «ما حاضریم این بز را از توبه قیمت خوب بخریم.» ملانصرالدین که دیگر مطمئن شده بود گاو او یک بز است، با خوشحالی قبول کرد. او گاو خود را به قیمت یک بز فروخت و با خوشحالی به خانه برگشت.

وقتی ملانصرالدین به خانه رسید، همسرش از او پرسید: «ملا، گاو را فروختی؟» ملانصرالدین با خوشحالی گفت: «آره، خانم. گاو ما یک بز بود! ما در این چند سال اشتباه می‌کردیم.»

بیشتربخوانید: ریشه و حکایت ضرب المثل “گربه را باید دم حجله کشت”

خلاصه، ملانصرالدین با فریب دلالان، گاو خود را به قیمت یک بز فروخت. این حکایت نشان می‌دهد که افراد ساده‌دل و زودباور باید مراقب باشند تا فریب دیگران را نخورند. 

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.

ملا نصرالدین، شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، افغانستانی، ترکیه‌ای، ازبکی، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته شده‌است.ملا نصرالدین در ایران بیش از هر جای دیگر به عنوان شخصیتی بذله گو اما نمادین محبوبیت دارد.

بیشتربخوانید: حکایت آموزنده خر برفت و خر برفت و خر برفت از مولانای بلخی

دربارهٔ وی داستان‌های لطیفه‌آمیز فراوانی نقل می‌شود. این که وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای روشن نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و هم روزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق) یا حاجی بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق) دانسته‌اند. در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند قبر ملا نصرالدین است.

حکایت فروش گاو ملانصرالدین

حکایت طنز آمیز بزخری کردن از ملانصرالدین

روزی روزگاری، ملانصرالدین مردی ساده‌دل و زودباور بود. او یک گاو نر داشت که از آن بسیار مراقبت می‌کرد. اما به دلیل فشار اقتصادی، مجبور شد گاو خود را برای فروش به بازار ببرد.

ملانصرالدین صبح زود از خانه خارج شد و گاو خود را به بازار برد. او گاو را به خوبی شست و علوفه به خوردش داد تا سرحال شود.

در مسیر بازار، تعدادی از دلالان که از شرایط مالی ملانصرالدین مطلع بودند، نقشه‌ای برای فریب او کشیدند. آنها در فواصل کوتاهی از یکدیگر در مسیر ملانصرالدین قرار گرفتند و از او می‌پرسیدند: «ملا، بز خود را چند می‌فروشی؟»

بیشتربخوانید: حکایت آموزنده شغال خر سوار از مرزبان نامه وراوینی

ملانصرالدین در ابتدا با تعجب پاسخ می‌داد: «این گاو نر است، نه بز!» اما دلالان با اصرار می‌گفتند: « این یک بز است!» ملانصرالدین که از این حرف‌ها گیج شده بود، کمی در فکر فرو رفت. او به این فکر می‌کرد که نکند واقعاً گاو او یک بز باشد.

دلالان از این فرصت استفاده کردند و به ملانصرالدین گفتند: «ما حاضریم این بز را از توبه قیمت خوب بخریم.» ملانصرالدین که دیگر مطمئن شده بود گاو او یک بز است، با خوشحالی قبول کرد. او گاو خود را به قیمت یک بز فروخت و با خوشحالی به خانه برگشت.

وقتی ملانصرالدین به خانه رسید، همسرش از او پرسید: «ملا، گاو را فروختی؟» ملانصرالدین با خوشحالی گفت: «آره، خانم. گاو ما یک بز بود! ما در این چند سال اشتباه می‌کردیم.»

بیشتربخوانید: ریشه و حکایت ضرب المثل “گربه را باید دم حجله کشت”

خلاصه، ملانصرالدین با فریب دلالان، گاو خود را به قیمت یک بز فروخت. این حکایت نشان می‌دهد که افراد ساده‌دل و زودباور باید مراقب باشند تا فریب دیگران را نخورند. 

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.



منبع زهرا

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید